سفارش تبلیغ
صبا ویژن



تیر 88 - دالانی به سوی بهشت






درباره نویسنده
تیر 88 - دالانی به سوی بهشت
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
خرداد 87
آبان 87
بهمن 87
اسفند 87
فروردین 88
اردیبهشت 88
خرداد 88
تیر 88
مرداد 88
شهریور 88
مهر 88
آبان 88
آذر 88
دی 88
بهمن 88
دی 87
مهر87
آبان 86
آذر 87
مرداد 87
شهریور 87
آذر 86
دی 86
بهمن 86
اسفند 86
فروردین 87
اردیبهشت 87
تیر 87
فروردین 1389
اسفند 1388
بهمن 1388
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
تیر 89
شهریور 89
مرداد 89
فروردین 90


لینکهای روزانه
مجنون خنده های تو ام ،‏بیشتر بخند !‏ [139]
مهـــــر [23170]
ایســنا [41]
ایـــــرنا [40]
رجـــا نیــوز [152]
فــــارس نیوز [132]
حامیان دکتر احمدی نژاد [100]
پایگاه وبــلاگ نویسان ارزشی [50]
پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری [165]
کشاورزی [114]
دانشگام [387]
به سوی نور [194]
استخاره با قرآن [254]
حاج محمود کریمی [230]
سایت شهید آوینی [262]
[آرشیو(15)]


لینک دوستان
دالان بهـشت ...
وبلاگ فارسی
لیست وبلاگ ها
قالب وبلاگ
اخبار ایران
اخبار فاوا
تفریحات اینترنتی
تالارهای گفتگو
خرید اینترنتی
طراحی وب

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
تیر 88 - دالانی به سوی بهشت

آمار بازدید
بازدید کل :424954
بازدید امروز : 95
 RSS 

بسم الله

ســـلام !
در پی انتقادات شدید ( الحن ) ، چند نفر از دوستان ، این جبر افلاطونی برا ما حاکم شد و مجبوریم که جوابشان را بدهیم ! 

اولی : مسخره ! آخه این عکس چیه بالای وبلاگت ؟
من : بالای وبلاگ ؟ بالاش عکسی نیست که ! 
همون اولی : حالا بالا نه ، همون گوشه سمت راست ...
من : ok ، حالا شد . خوب عکس دکتره ، مگه چیه گوشه سمت راست وبلاگمه ! اختیارشو  دارم .

دومی :  آخه این ور عکسه دکتر و میذاری ، اون ور جومونگ داره بالا پایین میپره !
من : این که میگن جومونگ ایران زمین ، احمدی نازنین همینه دیگه . اما خوب این دست من نیست ، شده دیگه ! خودمم موافق نیستم .

سومی : حالا این هیچی ، این طرف عکس دکتر و گذاشتی ! اون طرف جذاب ترین  پسر کره ای ! نمیگی ملت میخندن بهت ...
 
____________________________________________________________

بعد این قضیه ، لوگو سربلند باشی میهن من و که گذاشتیم ، یه اتفاق جالب افتاد که اول از همه خودم خندم گرفت ! تبلیغ مهاجرت به کشورهای گل و بلبل بود که کنار وبلاگ داشت خودنمایی میکرد ! میگن تضاد ، تاثیر پذیری نوشته رو بیشتر میکنه ، ‏همینه ! از این طرف سربلند باشی میهن من ، طرف دیگه : بیا بریم از اینجا ... همین احساسات شما رو جریحه دار میکنه ، دیگه انتخاب با شماست که برید از اینجا یا ... 
کلا سیستم اینجا حساب شده است ! فک کردین الکیه ؟ 

 در پناهش ...



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 12:22 عصر روز جمعه 88 تیر 12


بسم الله
درباره الی
دوباره تداعی شد
چند ماه گذشت تا بتونیم یکم خودمونو آروم کنیم ولی درباره الی دوباره همه چیزو.  از اول برامون شروع کرد
شاید خیلی با خودم کلنجار رفتم تا امروز برم و دوباره صحنه اون اتفاق رو ببینم ولی  ...
درباره الی همه چی رو خراب کرد
چند ماه پیش....
اول سال.....
چه اتفاقی بود ....
درباره الی همه چی رو خراب کرد
چند ماه پیش خدا چندین نفرو از مرگ حتمی نجات داد
درباره الی همه چی رو خراب کرد
خدایا هرچی میدی شکرت .. هرچی میگیری شکرت .....
درباره الی همه چیرو خراب کرد
در پناه خود خدا (( وقتی از مرگ حتمی نجات پیدا کرده باشی این جمله خیلی برات پر معنی میشه ))
یا علی



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 1:0 صبح روز پنج شنبه 88 تیر 11


بسم الله

تلخ بودنش و هنوز حس میکنم !
از اول هفته با خودم درگیر بودم ، که بشه ، اما نشد ! میگن همیشه همه چیز بر وفق مراد نیس ! یا شایدم قسمت ، یا حکمت ! هنوزم وقتی فک میکنم ، میبینم فرق اینا رو خوب نمیدونم !
بازم رسیدم به نمیدونم . لفظی که چند روزیه زیاد باهاش دست و پنجه نرم میکنم ! این دفعه هم  برخلاف میلم ...

 شاید بی ربط  !

عکس بالا  ، یه جورایی مثه تست های ارتباط معنایی ادبیاته ، بعضی وقتا هیچ ارتباط معنایی  وجود نداره ! شاید ذهن من اینو میطلبه ...
در پناهش ...



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 9:33 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 10



بسم الله

سلام !
از سفر به دیار اکبر جوجه ها بگم ، که نه اکبری بود و نه جوجه ای !
هدف از سفر ، از نگاه خانواده ، این بود که یه هوایی به این کله ما بخوره تا وقتی برگشتیم بزنیم تو گوش کنکور ! 
بیشتر کلم نم کشیده تا این که هوا خورده باشه ! شاید هنوز جا داره یه سفر دیگه بریم تا این نم ، ورچیده بشه ! استدلال آوردم ، که من هنوزم آماده نیستم برا این برنامه های فشرده مدرسه، یه جورایی حرکاتاشون برام عجیبه ... مگه چه خبره ، این مشاورمون هی میگه کنکور ، بزرگ کوچک ، کوچک ! پس چرا هی بزرگ و بزرگترش میکنن ؟! این چند روزه به اندازه کل 11 سال تحصیلم ، خسته کننده بود ! یاد زنگای جبری که یه عمر بود برامون بخیر که الان هر لحظه ش برام یه عمر میگذره ! گفته بودن هر لحظه رو یه تست ببینید ، اما من از همون اول هر لحظه رو 2 تا تست میدیدم ، شاید برا همینه  :) 

در پناهش ...
التماس دعا 




نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 8:11 عصر روز سه شنبه 88 تیر 9


نامه یکی ...

بسم الله
سلام
بخشید یه چیزایی یادم اومد گفتم بیام بگم ....

یادتونه اومدید گفتید وقتی اون پستمون رو تو کوثر خوندید موندید..همون که یه نظر سنجی برا انتخابات بود..یادتونه چنددرصد بود؟و بعدش گفتید چه جوری میخواین سرتونو بالا کنید؟؟

اینم یادتون رفته که پایان انتخابات تماس گرفتید و گفتید که زمانی میگیم تقلب نشده که اختلاف آرا خیلی بالا باشه که این امکان پذیر نیست......
حالا که امکان پذیر شده چی؟ فکر کنیم تقلب شده یادمه گفتید نهایتا میشه 3 میلیون تقلب کرد من میگم 6 میلیون اصلا نه 10 میلیون.بقیه اش چی؟
یادتونه گفتید به نظرات مردم احترام میزارم....
این احترامه که دوستاتون دارن میزارن؟
این که به رای که من دادم توهین میکنید....این که به من دانشجو توهین میکنید؟ و از طرف همه ی ما به همه جهان میگید همه ی ایران همه ی تهران همه دانشجویان الان مخالفند.....این احترامه؟ به همه ایرانیان به همه تهرانیان به همه دانشجویان توهین کردند احترامه؟این دیکتاتوری نی که میخواین نظرات خودتونو به همه تحمیل کنید؟
کل شرف ایران رو زیر پاهاتون خورد کردید ... این راهشه؟
و همه جا بگن ما برای بدست آوردن آزادی داریم میجنگیم .... یادتونه اون جلسه حضور آقای حضرتی نماینده اصلاح طلبان که خود شما مجری بودید .... از ابتدای صحبتشون شروع کردند به نقد دکتر احمدی نژاد ..ای کاش نقد بود با فحاشی خواستند حرف خودشون با کرسی بشونند ..این یعنی نبود آزادی؟ کجای دنیا دیدید جلوی رئیس جمهور عکسشو پاره کنند و هیچی نگه؟ شما به این فضای باز میگید نبود آزادی ؟؟؟
ما داریم تو بیابون زندگی میکنیم؟ جنگل با بی قید بودنش باز هم قانون داره..
چرا آقای موسوی و کروبی تو جلسه شورای نگهبان شرکت نکردند چرا نماز جکعه شرکت نکردند در عین رفتن بهشت زهرا یی که خودشون مسبب مرگ همون آدما بودن..رفتن از دفنشون لذت ببرن؟
ولی تو سالگرد ارتحال امام میان و تو جایگاه میشینند....میخوان بگن طرف دار امامند ؟  ؟؟ بعد بیست سال این احساس خطر بود؟

احساس خطر کردمد که من  یه دختری بودم که حتی 11 شب هم تک و تنها تو خیابون بودم وبلی الان ساعت 4 بعد از ظهر هم با ترس برمیگردم.....چرا که بترسی تو صورتت اسید بریزند ..تو شیکمت چاقو فروکنند به قصد کشت بزنند..مجبور شی خدتو عین خودش در بیاری تا بتونی بری دانشگاتو امتحانتو بدی و برگردی ...و جرمت چیست؟طرفدار دکتری؟

این احساس خطر بود که تمام زندگی مردمو بهم ریختند بعد از یک سال بتونی به بدبختی جایی قرار ملاقات بگیری فقط به خاطر حضور همین اختشتش گر ها مجبور شی تا همونچجا بری ولی منصرف شی و برگردی؟

از طرف من به همون آقای موسویتون بگید خیلی شما شجاعید خیلی از خود گذشتگی دارید شما که این همه خوب بودی چرا اینقدر دیر اوومدید

بهشون بگید من به شخصه به عنوان یک دختر ایرانی از نفس های لرزون یه کودک که به خاطر آدم های شما(( هرچند میگن طرف دار شما نیستند من نمیدونم پس کدوم نامردایی اینارو به خیابونا میکشونند (( ترسیده بود هم نمیگذرم و از خدا بدترین عذاب دنیوی و اخری رو خواهانم.....اگه اجازشو داشتم ذره ذره وجودمو فدا میکردم تا انتقام همه  رو ازش بگیرم
و کلی حرف دیگه و میدونم گوشی برای شنیدن نیست
یا علی

------------------------------------------------

پایان ؟



نویسنده » کوثر1،کوثر2و ... . ساعت 3:22 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 3


<      1   2   3      >