بسم الله پاسدار حرمت خون شهیدان
.......
داشتم توی خیابون توی این گرمای طاقت فرسا راه میرفتم ...شدت تشنگی داشت از پا درم میاوورد....همیشه دوست داشتم تشنگیمو با آب یه مسجد سیراب کنم....میدونستم همین نزدیکیا مسجدی بود..همونی که یادمه مامانم میگفت داییم قدیم قدیم هیمشه میرفته اونجا چیزی که همیشه باسم تعجب داشت این همه راه؟
.....
صدای آرامشی که توی حیاط مسجد ها پیچیده خستگی رو از تن آدم در میاره....اولین بار بود میرفتم اونجا...توی اون حیاط هیچ کس نبود.....حیاطی که دور تا دورش رو با عکس شهیدان پر کرده بود..همینجور که مشغول آب خوردن بودم یه عکس نگاهمو دزدید.....
وای خدای من چقدر آشناست
منو یاد یه نقاشی سیاه قلمم انداخت..آره این همونی بود که به بدبختی دزدیدمو ازش طراحی کردم...
..........
زیرش نوشته بود شهید..........
دوباره خوندم شهید..............
همونجوری که دستم روی شیر آب بود احساس کردم کسی با یه پتک کوبید تو سرم.....زمزمه میکردم شهید..................شهید.......................
اشکی بود که مثل دونه های مروارید از روی گونه هام جاری میشد....صدام داشت کم کم بالا میگرفت
شهید........
شهید........
آقایی با التهاب سوزناکی اومد کنارم گفت دخترم اتفاقی افتاده؟؟
خط نگاهمو دنبال کرد.....وقتی نگاهش به عکس افتاد ........خیسی چشمانم در مقابل چشمان او احساس عطش مکیرد....و انگار ابر بهاری در چشمان او متولد شده بود
انگار یکی دل پر پرشو گشوده بود............شروع کرد
چه جوونی بود چه رفیقی بود...از معرفت کم نمیزاشت.....تو تمام رزمایش ها تو تمام عملیاتا یار و هم دم فرمانده بود....بعد از ماه ها مفقودالاثر بودن دیگه خبری ازش نیومد........
دیگه خبری ازش نیومد.........
دیگه خبری ازش نیومد.........
انگار دیگه اونجا نبودم انگار .................انگار سنگینی تمام آسمونا رو شونم بود......رومو برگردوندم با لبخندی اشکامو مهمون کردم .....صدای اون آقا که با نگرانی صدام میکرد مثل غرش موج دریا تو گوشم میپیچید........
دخترم..حالتون خوبه؟؟؟
دخترم میشنوید........
شما ایشون رو میشناختید....
شما کی هستید.....
دخترم................دخترم وایسید
وایسید.......
وایسید.......
...........
چگونه میتونستم برگردمو بگم...تو چشای ضلال اون آقا ضل بزنم بگم.......
بگم .......
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
چه جوری بگم یوسفی که خیلی وقته برگشته و الان اسیر همین آسفالت های گریخته ی دنیامون شده اسمش توی مسجد به نام شهید پای کوبی میکنه؟
شهدا زنده اند.....
زنده های شهید چی؟؟؟؟
پ ن : ...
یا علی